پيش از انقلاب، خوانندگان ايراني نخستين بار از طريق کتاب Future Shock با الوين تافلر آشنا شدند. ترجمه فارسي اين کتاب به قلم دکتر اميرحسين جهانبگلو زير عنوان «ضربه آينده» در هفته نامه «تماشا» که سازمان راديو تلويزيون ملي ايران درمي آورد، منتشر شده است. پس از انقلاب، ترجمه ديگري از همين کتاب باعنوان «شوک آينده» به قلم حشمت الله کامراني منتشر شد.
شما از معرفي کنندگان آثار تافلر به جامعه ايران هستيد. بفرماييد، ترجمه هاي آثار تافلر در ايران با چه هدفي صورت گرفت؟ به عبارت ديگر آراي تافلر چه دلالتهايي براي جامعه ايراني داشته و دارد؟
۲ سال اول انقلاب را با تدريس در دانشگاه کرمان گذراندم. دانشگاهها پس از انقلاب فرهنگي تعطيل شدند. من به تهران آمدم و به اتفاق شادروان دکتر علي اسدي (همسرم)، به اين نتيجه رسيديم که بايد همه نيرويمان را صرف کار فرهنگي کنيم. چون هر ۲ به نقش مهم علم و تکنولوژي در توسعه ايران اعتقاد داشتيم، اين عرصه را براي فعاليت فرهنگي خود انتخاب کرديم. با ديدن کتاب «موج سوم» تافلر و مطالعه آن هر دو متوجه شديم که اين کتاب ميتواند گفتماني به راه اندازد پيرامون مسائل جهان معاصر و نقش علم و تکنولوژي در زندگي بشر و به مسئولان و سياستگذاران و تصميم سازان و روشنفکران جامعه و از آن مهمتر به نسل جوان کمک کند، با نگاه سيستمي مسائل ايران را در چارچوب وسيعتر تحولات جهاني بهتر بفهمند و دقيقتر تحليل کنند.
به نظر من تافلر و همسرش از معدود تحليلگراني هستند که با نگاهي سيستميک و جامعنگر و بدون پيشفرضهاي ايدئولوژيک سعي دارند با مدلسازيهاي قابل فهم، تصويري کلان و يکپارچه از پديدههاي جهان معاصر ارائه دهند.
تمثيل موج براي معرفي تحولات جامعه بشري و تبيين اين تحولات در قالب سه دوران اصلي، به هر فرد و هر سازمان و هر جامعهاي از جمله ايران کمک ميکند جايگاه خودش را در اين فرآيند تکاملي شناسايي کند و نسبت به موقعيت پيچيده و پربحران و پرابهام خودش درک بهتري داشته باشد. کمتر انديشمندي توانسته است اينگونه جامع و فراگير و عميق مسائل جامعه معاصر را تحليل کند. از سوي ديگر، تافلر به واقع يک آينده نگر برجسته است. انديشه هاي ناب او در ۲ کتاب «شوک آينده» و «موجسوم» و پيشبينيهايش پس از چند دهه هنوز خواندني و معتبر است.
از گفت وگوهايي که با خوانندگان آثار تافلر در سراسر ايران، از تهران تا طبس و خلخال و زاهدان و بسياري نقاط دورافتاده داشتهام، متوجه شدم که اين آثار و بهويژه کتاب «موجسوم» همان تاثيري را بر ديگران داشته که بر من. پس از خواندن و ترجمه اين کتاب، ديدگاه من نسبت به مسائل پيرامون، به کلي تغيير کرد. احساس ميکردم به مدلي دست يافته ام که به کمک آن ميتوانم مسائل ايران و جهان را بهتر تحليل کنم؛ در تحليل و تصميم گيري، نگاه به آينده در ذهنيتم آنگونه جا افتاده که تا به امروز هيچ مسئلهاي را بدون توجه به آينده نه تحليل ميکنم و نه درباره اش تصميم ميگيرم؛ علم و تکنولوژي را اهرم توسعه ميدانم؛ ريشه هاي مسائل جهاني و بحرانهاي جامعه را عميقتر درک ميکنم؛ مسائل ايران را در چارچوب تحولات جهاني تحليل ميکنم؛ با فهم بهتر مسائل ايران و جهان، طي سه دهه گذشته نقش خودم را در جامعه ايران تعريف کرده و با انرژي بيشتري مسئوليتهاي حرفهاي خود را دنبال ميکنم. اين کتاب، نه تنها شناخت و دانش تازهاي به خواننده ميدهد، از آن مهمتر، ذهنيت وي را متحول کرده و آن را به ابزار شناختي و تحليلي مهمي مجهز ميسازد.
به اين دلايل اين کتاب سالها در فهرست کتابهاي پرفروش ايران بود و هنوز هم هر ساله تجديد چاپ ميشود. از نکات محوري در آرا و آثار تافلر صحبت از آينده بشر است. ۲موضوع وجود دارد. يکي پيشگويي (foretell) و ديگري پيشبيني (forecast). به عبارت ديگر در پيشبيني محقق براساس مشاهدات دست به پيشبيني آينده ميزند در حالي که در پيشگويي مشاهدات علمي مورد توجه نيست مثل پيشگوييهاي نوستراداموس.
کار تافلر و صحبت او از آينده در کدام طبقه جاي ميگيرد؟
شکي نيست که تافلر را نميتوان در زمره پيشگويان تلقي کرد. وي آينده نگري است که با نگاهي علمي و در چارچوب مدل نظري خودساخته، و با استناد به شواهد عيني و مطالعات و مشاهدات گسترده و عميق، تصويري از آينده جامعه بشري و مهمترين کلانروندهاي (megatrends) تحول، ارائه ميدهد. کتابهاي وي توجه بسياري از محافل را به مطالعات آينده به عنوان نوعي تحقيق علمي بيشتر جلب کرد. البته پيش از وي، موسسات و سازمانهاي ديگري از جمله باشگاه رم بودند که در اين زمينه فعاليت مي کردند. نکته مهم اين است که قلمرو موضوعي آينده نگري پديدههايي را در بر مي گيرد که هنوز رخ ندادهاند و نميتوان براي اثبات فرضيههاي آن شواهد عيني ارائه داد. در نتيجه، بسياري از روشهاي تحقيق خاص علوم تجربي کاربرد ندارند. از اين رو، مطالعات آينده به اجبار به سراغ متدولوژيهايي رفته که بيشتر از نوع کيفي است. ولي با پيشگويي که برخاسته از بصيرت و اشراق فردي است تفاوت بسيار دارد. forecast يکي از روشهاي آينده نگري است.
يکي از مسائل مورد توجه تافلر تغيير در قدرت است. او توجه خاصي به تغيير دارد و تغيير در قدرت نيز مورد توجه اوست. تغيير در نظر او به چه حوزه هايي اطلاق ميشود و سير تغيير قدرت نزد او چيست؟
به طور کلي، دغدغه اصلي تافلر «تغيير و تحول» است که در يک مجموعه سهگانه کتاب سعي کرده است به همه جوانب آن بپردازد. در «شوک آينده» که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد، درباره تغييرات پيش رو و آثار همه جانبه آن بر زندگي بشر هشدار ميدهد و ميگويد آيندهاي در انتظار جامعه بشري است بسيار متفاوت با حال، اگر براي مواجهه با آن آماده نشويم، حال فضانوردي را خواهيم داشت که بدون تجهيزات لازم، به فضا فرستاده ميشود. در کتاب «موج سوم» که در ۱۹۸۰ به چاپ رسيد، تافلر، تحولات جامعه بشري را به صورت سه موج بنيان کن و تمدنساز توصيف ميکند و سومين موج را موجي پرشتابتر و خروشان ميداند که آينده بشر را رقم ميزند و همه مباني، اصول، ارزشها، باورها، زيرساختها و نهادهاي اجتماعي را به چالش ميخواند و ويژگيهاي جامعه موج سوم را توصيف ميکند.
بحث قدرت، موضوع اصلي کتاب سوم از اين مجموعه است که در سال ۱۹۹۰ منتشر شد و زير عنوان «جابه جايي در قدرت» به قلم اين جانب ترجمه و انتشار يافت. در اين کتاب تافلر تغيير مباني قدرت را تبيين مي کند. به اعتقاد وي، در دوران موج اول، يعني در تمدن کشاورزي، زور – قدرت نظامي - مبناي قدرت بود. در تمدن صنعتي، پول – قدرت اقتصادي - جايگزين زور شد. در دوران جديد، اين دانايي است که قدرت مي آفريند.
وي ميگويد، در جامعه موج سوم، هم زور يعني قدرت نظامي و هم پول يعني قدرت اقتصادي در گرو کسب و به کارگيري موثر دانايي ها و علوم و تکنولوژيهاي پيشرفته است. برد با کشورهايي است که با ايجاد زيرساختهاي پيشرفته علمي – تکنولوژيک، در توليد علم و تکنولوژي مدرن نقش مهمي ايفا کنند و بالاترين سهم بازارهاي اين دو را به خود اختصاص ميدهند.
در همين کتاب، به جابه جايي قدرت از منطقه امريکا و اروپا به آسيا نيز ميپردازد و ادعا دارد که کشورهاي درحال توسعه با بهرهگيري خردمندانه از فرصت هاي موج سوم ميتوانند در عرصههاي قدرت اقتصادي، فرهنگي و اجتماعي نقش آفرين شوند. تاکيد بر دانايي و زيرساخت هاي آن، مهمترين انديشه اي است که در اين کتاب به تفصيل به آن پرداخته ميشود.
کشورها و جوامع جهان سوم چه پيش شرط هايي را بايد براي قرار گرفتن در مسير موج سوم مورد نظر تافلر مورد توجه قرار دهند؟
به نظر ميرسد از زمان انتشار کتاب موج سوم تاکنون که بيش از ۳۰ سال مي گذرد، شتاب تحولات بيش از آن بوده که تافلر پيش بيني کرده است. تافلر در آن زمان انقلاب مجازي را پيشبيني کرد ولي نميتوانست پديده هايي مانند رسانه هاي اجتماعي و نقش آفريني شبکه هاي اجتماعي در شکل دادن به تحولات سياسي و اجتماعي هم جوامع موج سومي و هم جوامع موج دومي و موج اولي را پيشبيني کند. از آن مهمتر، انقلاب هوش را پيشبيني نکرد. اين انقلاب در پيوند با ظهور کامپيوترهاي کوانتومي از يکسو، و انقلاب از سوي ديگر، روندهاي تحولي را به راه خواهد انداخت که شايد گسست آفرين شوند.
جامعه ايران کنوني براساس طبقه بندي تافلر در کدام موج قرار دارد؟
به نظر من جامعه ايران جامعه اي است موزائيکي؛ بخش هايي از آن هنوز در عصر ماقبل کشاورزي زندگي مي کنند. روستاهاي ماخونيک يا قبائلي که در دامنه کوه هاي بشاگرد زندگي مي کنند و بسياري ديگر، حکايت از وجود مردمي دارد متعلق به عصر ماقبل کشاورزي. بخش هايي ديگر در جامعه، روستاهايي هستند متعلق به عصر ماقبل صنعت ولي داراي برق، ماهواره و گوشي تلفن همراه! شهرهاي ما بيشتر از ويژگي هاي عصر صنعت برخوردارند ولي در درون همين شهرها، پديدههايي مي بينيد متعلق به دوران موج سوم و حتي پيشرفته تر. بنگاه هايي داريم که انديشه هاي مدرن مديريت را جذب کرده و به بازارهاي جهاني وصل هستند و زيرساخت تکنولوژي پيشرفتهاي دارند.
جواناني را مي بينيم که در الگوي تفکر و شايستگي هاي حرفه اي و سبک زندگي، نه تنها چيزي از جوانان توسعه يافته کشورهاي پيشرفته کم ندارند، بلکه از نظر ارزشها، اصول، هنجارها و جهانبيني به مراتب از آنان جلوترند. واقعيت اين است که جامعه ايران جامعه اي است متکثر و ناهمخوان و به هيچ وجه همسان و يکپارچه نيست و نمي تواند همسان شود. همسان سازي چنين جامعه اي مطلوب هم نيست. الگوي توسعه و پيشرفت ايران بايد اين تنوع موزائيکي را به عنوان واقعيتي انکارناپذير در نظر گيرد و بتواند متناسب با واقعيتهاي هر بخش، براي توسعه پايدار و بهبود کيفيت زندگي همان بخش سياستها و برنامه هاي مفيدي تدوين کند وگرنه قابل اجرا نخواهد بود و اگر هم باشد در تحقق اهداف شکست خواهد خورد.
منبع: همشهری اقتصاد شماره 3